زندگی نامه شهید سید اشرف کیائی چاپ
نوشته شده توسط مجید   
پنجشنبه, 11 شهریور 1389 ساعت 11:50

بسم الله الرحمن الرحیم

«زندگی نامه برادر سید اشرف کیائی»

بسم رب الشهدا و الصدیقین

برادر اشرف کیائی از سال 1347 چشم به دنیا گشود زندگی طفولیت خود را در بستر گرم خانواده خود پروراند و در سال 1353 وارد تحصیل شد و در همان دوران تحصیل عشق زیادی به درس خواندن داشت وی خود را با کتاب درسی آمیخته کرد و شروع به درس خواندن و مطالعات زیادی کرد و در سال 1357 دوران ابتدایی خویش را در هنگام شروع انقلاب خون بار اسلامی به پایان رسانید و در همان لحظات حساس انقلاب ایفا می نمود برادر سید اشرف کیائی الگویی بود برای هم سنگرانش در سنگر تحصیل. سید اشرف با برادران هم سن و سالش بلکه بیشتر در تمام راهپیمایی بر علیه شاه و سایر نوکرانش شرکت می کرد و در تمام شعارهایش ثابت می کرد که رژیم منفور پهلوی هیچ است و شعارهای لا اله الا الله و محمد رسول الله و استقلال آزادی جمهوری اسلامی را از طنین قلب و با تمام احساس خود تکرار می کرد و بالاخره انقلاب به وسیله چنین فرزندانی می بایست ادامه پیدا کند و باز هم شهید اشرف گذاشت و همچنین از پا نیستاد و در تمام گوشه و کنار شهر خود به تبلیغ مکتب اسلامی پرداخت و در سال 1358 یک سال از ایثارگری ها و جان فشانی های اشرف گذشت و همچنین در تلاش بود و می خواست هر طوری که شده این انقلاب با تمام بهارش به پیروزی برسد و در نتیجه به جمع برادران حزب الله پیوست و نقش مهمی در تشکیل انجمن اسلامی داشت و با بینش اسلامی خویش لرزه بر اندام ابر جنایتکاران و طرفداران و سرمایه داران خونخوار انداخت هنوز اول اشرف بود که در کارهای سیاسی و فرهنگی بسیار کمک می کرد که واقعاً فکری نمونه داشت و می خواست از این تفکر خویش بهتر استفاده نماید و کارهای خودش را با مشورت انجام می داد و در سال 1359 یعنی سال گسترش و فعالیت اسلامی اشرف بود. اشرف فعالیت های بسیار زیاد خود را در امر به ثمر رساندن انقلاب و زنده نگه داشتن خون شهید روز به روز بر علیه دشمنان داخلی که همان منافقین، پریک های فدائی خلق و توده و سایر گروهک ها بود ایفا نمو و در راهپیماهی ها بر علیه سازمان کثیف منافقین شرکت می کرد وقتی برای نابودی آنها اول با منطق و با اخلاق اسلامی با این سازمان به پیکار فکری می پرداخت و آخر آنها را با منطق و با اخلاق اسلامی خود می قبولاند و فریاد می کشید که هرکس با اینها همکاری کند جنایت به اسلام و به خون شهیدان مکتب اسلام کرده است و برای نابودی سازمان منافقین و برای تشکیل وحدت بیشتر مسلمین پایگاهی تشکیل شد که کاملاً محل برنامه ریزی ها و سرکوب کردن عمل های وحشیانه توطئه گران را مسجد قرار دادند و باز هم اشرف نقش بسیار مهمی در این پایگاه یعنی خانه خدا داشت و هر روز هر شب در این پایگاه فعالیت می کرد و روزها و شب ها از خانواده خویش دل بریده بود و هرگز حاضر نبود که لحظه ای در آغوش گرم خانواده باشد و نمی خواست که در خانه بنشیند و شعار بدهد همراه با شعارش عمل بود که این برای شما واضح است یک ماه یعنی که همان ماه استقامت و ماه رمضان باشد در این امر بسیار حساس جوّ شهر و خود فعالیت و نابودی نوکران آمریکا را رها نکرد و این امر او را واداشت که برای سرنگونی هرچه بیشتر ابرقدرت های جنایتکار به پایگاه دیگری که عاشقان شهادت در آنجا جان فشانی می کردند پیوست منظور یعنی فعالیتش زیادتر شد و مسئولیت خود را در راه انقلاب اسلامی دشوارتر و پرثمرتر کرد یعنی (بسیج). اشرف فکر کرد که در این مکان مقدس بیشتر و بیشتر می تواند بر جمع فعالیت های خویش بیفزاید و واقعاً به جا فکر کرده بود زیرا دیری نگذشته بود که یکی از حادثه های ناگوار در ایران رخ داد و بار دیگر جنایت دیگری از آستین آمریکا بیرون زد که همان 7 تیر بود یعنی روزی که امام 72 تن از بهترین یاران پاک خود را از دست داد که بهشتی به عنوان سرپرست این شهدا انتخاب گردید و بعد از این فاجعه اشرف شاید یکی دیگر از جنایت های منافقین که همان به شهادت رساندن دوست عزیزش و همسنگرش که در دوران ابتدایی با او آشنا بود از دست داده بود بار دیگر ایمانش کامل تر گردید و برای به زانو کشیدن آمریکا و نوکران چپ و راستش فعالیت اسلامی خودش را بیشتر کرد و چشم دشمنان اسلام و امام را کور کرد و علاقه بسیار زیادی به امام داشت و آرزوی دیدن امام را داشت و هر روز می گفت که خدایا ای کاش یک روزی در جماران پیش امام بمانم و آن صورت پر از ایمانش را ببینم پون عاشق سخنان امام شده بود و بالاخره همان اوایل اشرف با شنیدن و دیدن شهیدان گلگون کفن مکتب اسلام روحیه تازه ای به خود گرفت و باز هم بهترین دوستان و همسنگرانش را از دست داد و توان خویش برای برچیدن آمریکا و نوکرانش از دسن نداد چون عاشق الله بود و عشقش به خداوند زیادتر شده بود و با سخنان امام به جبهه ها روز به روز خانواده خویش پافشاری می آورد تا او را روانه کنند و حتی چنین به کار بزرگ و تاریخی زده بود که باموانع برخورد کرد که این علت کمی سن او بوده و بالاخره به آرزویش رسید و به دست امت شهید پرور شهر ما بدرقه گردید.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

واحد فرهنگی جهاد سازندگی سیاهکل

 

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 11 شهریور 1389 ساعت 11:51