رویاهای صادقانه شهدا چاپ
نوشته شده توسط روابط عمومی   
چهارشنبه, 20 شهریور 1392 ساعت 14:00

1.شهید وحید رزاقی (بر اساس دستنوشته های شهید در کتاب ترکش داغ)

خواب شهید وحید رزاقی

شبی از شبها در پادگان شهید بیگلو(ستاد)

در تاریخ 24/9/63 حدود 45 دقیقه مانده به اذان صبح بود که خواب عجیبی دیدم، می خواهید بدانید خوابم چه بود!؟
در عالم خواب دیدم که در صحنه محشر هستم و منتظر...!
آنجا همه منتظر بودند. تک، تک نفرات را صدا می زدند و پرونده اش را به دستش می دادند، من در گوشه ای ایستاده بودم تا بالاخره صدایی شنیدم که می گفت:
رزاقی...؟ رزاقی...؟                                   
من سریع رفتم جلو و دیدم یک برگه در دست دارد، من با دیدن برگه خوشحال شدم. به من گفت:
نامه اعمالت خوب است،  این را بگیر و حرکت کن تا به شهدا برسی!
من خوشحال با یک مامور کلیددار حرکت کردم تا به یک جا رسیدیم که گوشه سقف اتاق شامل دری قرآنی بود. کلید دار به من گفت:
این کلید را بگیر و برو. اگر درب سقف را باز کردی معلوم می شود که  قرآن با تو خوب و از تو راضی است و اگر نه ...! پس تو همین جا خواهی ماند.
و من رفتم و درب را باز کردم و به راه خودمان ادامه دایم و در مسیر راه به من گفت:
بغل فلان مکان حضرت علی می باشد (نجف). بالاخره در تمام مسیر من دو گناهم را به یاد آوردم و توکل به خدا نمودم.
گناهانم این بود:
1_ صورت
2_ نماز (ریا در نماز) 
به جایی رسیدیم که سمت راست من، شامل پل هایی بود که به بالا وصل بودند و دیدم، روی هر پل یک نفر کفن پوش اما عذاب دیده افتاده!
سوال کردم اینان کیستند؟
گفت:
اینان طبق ظرفیت و اعمالی که انجام داده اند، برای رسیدن به بالا کم آورده اند و از آن بالا سقوط کرده اند. یعنی عمل خیر بعضی ها آنها را تا پله اول رساند و از آنجا افتادند و عمل خیر بعضی دیگر تا پله ی دوم و... ( اعمال خیر آنها کامل نبود، سبک می شمردند). و بعد به زیارتگایی رفتیم که به نام کربلا معروف بود در آنجا، هادی خوش سیرت هم با من بود، تا بالاخره در همین لحظات 5 دقیقه مانده به اذان صبح از خواب بیدار شدم.

2.شهید غلامرضا صیقلی (خاطرات شهید در دفترچه شخصی)

نامه یک شهید

خدایا شکرت هزاران مرتبه تاحالا هرچه از تو خواسته ام برآورده نمودی.مدتی بود بعد از شهادت محمد (برادر بزرگ شهید که قبل او شهید شد) که حتی خواب او را یکبار  ندیده بودم و یک هفته پیش دوبار دیدم.بار اول در روی ایوان خانه ما نشسته بود و با خواهرزاده هایم صحبت میکرد و میگفت آنجایی که خون من ریخته شده (14 کیلومتری خونین شهر) حالا آنجا نیز خاکش خیس است.

اینبار نیز از خدا خواستم که او را ببینم و نحوه شهادت را از او بپرسم تا اینکه دیشب نزدیکی های سحر در خواب دیدم که کنار خانه ای هست خیلی صحبت کردیم و یکی آمد گفت تا دو ساعت دیگر شهید میشوی و من مضطرب و گریان شدم و با حالت "یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه"

http://www.laleha.com/weblog/gholamreza-javad.jpg

بعد روحانی اش ساکت بود و منتظر . تا اینکه من بر اثر گریه زیاد از خواب بیدار شدم و مقداری گریه نمودم و چند نفر از برادران بسیج بر اثر گریه من بیدار شدند  و دلداریم دادند. خدایا یک چیز نیز باقی مانده که به قدرت لایتناهیت اگر در وجود ماست و لیاقتش را داریم بما عطا بفرما "اللهم ارزقنا توفیق شهاده فی سبیلک" والسلام

صبح چهارشنبه 6/5/61

 

3.شهید مصطفی حسینی (نامه شهید به مادرش)

شهید مصطفی حسینی

مادر جان من هر روز خواب میبینم که با شهیدان هستم.مادر جان نمی دانی چه خواب هایی میبینم، یک شب خوابیده بودم(خواب دیدم) که مادر تو بودی،من بودم و بهروز حسینی و مادرش. یک جایی را میکندیم که دیدیم که یک طلایی بیرون آمده و من خیال کردم که آن جواهر است و رفتم آن را بگیرم دیدیم یک پتوی سپاهی روی آن است،آن را کنار زدم دیدم دو عدد عکس امام حسین(ع) بود.اما او قبر امام بود،

اینقدر برق میزد که همه مان گریه میکردیم و بعد آنجا را تمیز کردیم و من گفتم این هفته نماز جمعه را پیش قبر امام حسین(ع) می خوانیم و بعد بچه ها من را بیدار کردن و شب دیگری که خواب دیدم که با دکتر بهشتی بودم،مادر دکتر اینقدر مظلوم بود، مادر هرجا میرفت من هم با او میرفتم.

 

4.خواب مشترک شهیدان غلامرضا صیقلی و سیدجواد پاسبان در یک شب (به نقل از یکی از دوستان شهید)

 

سید جواد پاسبان- غلامرضا صیقلی

میگویند یک شب غلامرضا صیقلی خواب میبیند که در میان گل و گلزار،درختان و نهر آب همراه با حوریان بهشتی ایستاده است، از شدت شوق در میان باغ گشتی می زند و دوستش جواد (شهید سیدجواد پاسبان) را هم در آن گلزار می بیند.

صبح که می شود به جواد ماجرای خواب دیشب را می گوید.جواد با تعجب به او می گوید به خدا قسم من هم همین خواب را دیشب دیده ام؛ پس نگاهشان در هم گره میخورد.

(این دو شهید در یک عملیات و در فاصله بازه زمانی 1 ساعت به شهادت رسیدند و مراسم تشیع جنازشان در یک روز بود- برای اطلاعات بیشتر از این 2 شهید اینجا کلیک کنید) 

http://laleha.com/upload/tashyi-jenaze.jpg

آخرین بروز رسانی در جمعه, 27 دی 1392 ساعت 18:37