بایگانی شهدا

فیلم ها و کلیپ های شهدای کومله و گیلان
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
   
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
   
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
 
http://laleha.com/mosabeghe/2.pngعکس های خبری لاله ها:

       ::.   عکس شهید حسین احمدپور در امامزاده12 تن ملاط -- 21 اسفند 1393  ::.        ::.   عکس بچگی سردار شهید حسین املاکی -- 27 فروردین 1393  ::.        ::.   پوستر شهید املاکی بر روی مینی بوس راهیان نور دشتستان بوشهر -- 11 فروردین 1393  ::.        ::.   تصویر/ مداحی شهید میرعلی احمدی در مسجد جامع کومله -- 13 دی 1392  ::.        ::.   تصاویر شهدای کومله در مشهد مقدس -- 11 دی 1392  ::.        ::.   تصاویر جدید از تشییع جنازه شهدای عملیات کربلای 2 شهر کومله -- 04 دی 1392  ::.        ::.   تصاویر پیکر پاک 5 تن از شهدای عملیات کربلای2 شهر کومله -- 11 آبان 1392  ::.        ::.   عکس/ زنان عضو انجمن اسلامی روستای کشت سرا شهر کومله -- 19 مهر 1392  ::.        ::.   عکس/ شهید مهدی خوش سیرت در یک تیم کشتی! -- 05 شهریور 1392  ::.        ::.   عکسی از جوانی شهید سیف الله عبدالکریمی -- 05 شهریور 1392  ::.        ::.   عکس/ قرآن و اسلحه در دستان شهید علی مرتضی نوذری -- 09 مرداد 1392  ::.        ::.   عکس/ شهدای کومله در یک تیم فوتبال -- 31 تیر 1392  ::.        ::.   عکس کمتر دیده شده از شهید مهدی خوش سیرت -- 30 تیر 1392  ::.        ::.   عکس کمتر دیده شده از شهید حسین املاکی در لشکر25 کربلا -- 19 تیر 1392  ::.        ::.   هفت شهید کومله فقط در یک عکس -- 19 خرداد 1392  ::.        ::.   عکس/پدر شهیدان صیقلی و شهیدان خوش سیرت در کنار هم -- 02 خرداد 1392  ::.        ::.   عکس قدیمی/ تصاویر شهدا بر روی دیوار بقعه آقا سید حسن کومله -- 02 اردیبهشت 1392  ::.        ::.   تصویر مادر شهید ابوالفضل حسینی در کنار پیکر بی جان فرزندش -- 15 فروردین 1392  ::.        ::.   نوشته ای روی آر پی جی بیاد شهید اشرف کیایی -- 06 فروردین 1392  ::.        ::.   تشییع جنازه شهید مهدی خوش سیرت در حرم سید جلال الدین اشرف در آستانه -- 30 دی 1391  ::.        ::.   نامه شهید مصطفی حسینی/هر روز خواب میبینم که با شهیدان هستم! -- 17 دی 1391  ::.        ::.   عکس بابا در دستان فرزندان شهید علی علوی -- 16 دی 1391  ::.        ::.   شهید سید مجید رهبر در زمین ورزشی شهر کومله -- 24 آذر 1391  ::.        ::.   تصاویر شهدای کومله از کودکی تا شهادت -- 12 آذر 1391  ::.        ::.   تصویر قبض کمک به جبهه در سال 63 -- 10 آذر 1391  ::.        ::.   کارت های عروسی شهدای شهر کومله -- 07 آذر 1391  ::.        ::.   کارت عروسی شهید فرهاد لاهوتی -- 07 آذر 1391  ::.        ::.   طنز/من همه را می کشم ولی خودم زنده می مانم -- 03 آذر 1391  ::.        ::.   عکسی که شهید فرداد لاهوتی از جیب اسرای عراقی برداشت -- 02 آذر 1391  ::.        ::.   لیسانس افتخاری شهید فرداد لاهوتی -- 30 آبان 1391  ::.

http://www.laleha.com/mosabeghe/point.jpgبرای دیدن نقشه بر روی "گوگل مپ" بر روی اینجا کلیک کنید.

 
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
 

لاله ها یک سایت مردمی است و به ارگانی وابسته نیست

..: بک گراند لاله ها بر روی کامپیوتر شما... اینجا کلیک کنید :..
 
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
 
بخشی از وصیت نامه شهید ابوالقاسم عسکری:

وصیت نامه ها و خاطرات جنگ را برای کسانی که هنوز در خواب غفلت هستند،تبلیغ کنید که این مسئولیت،بر دوش شما بازماندگان شهدا است!


شهدای روستاهای کومله صدای شهدای کومله خانواده شهدای کومله تصاویر شهدای کومله
 
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
 
داستان پل ماووت مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
نوشته شده توسط اسماعیل   
سه شنبه, 09 آذر 1389 ساعت 23:10

«داستان پل ماووت»

«آخرین لحظات شهادت سردار رشید اسلام شهید مهدی خوش سیرت»

6 تیر 1366

صبح زود گروهان حضرت علی اصغر(ع) به سمت منطقه فتح شده ماووت عراق حرکت کرد. رزمنده هایی که پشت ماشین های تویوتا سوار بودند، سرود شهادت سر می دادند . شوخ طبعی و مزاح گری بعضی ها گل کرده بودو مدام سر به سر دیکری می گذاشتند. اینگونه اعمال انسان را به تعجب وا می داشت، چرا که بعضی از آنها اساساً اهل شوخی و شلوغی نبودند. البته این قبل رفتارهادر جبهه ها سابقه داشت.« علائمی بوداز کسانی که به اصطلاح« نور بالا می زدند» وکنایه از این بود که این رزمنده ان قریب است که به شهادت برسند»1

مدتی بعد از سرازیری جاده منتهی به شهر ماووت وارد آن شهر شدیم. در بین راه یک تویوتا که تعدادی اسیر عراقی بر آن سوار بودند، از روبروی ما گذشت و به سمت عقبه نیروهای ما رفت. بعضی از آن اسیران لباس به تن نداشتند.رزمندگان با دیدن آنها صلوات پیروزی سر می دادند.

در بین راه جایی پیاده شدیم و زیر یک پل بتنی پناه گرفتیم . شاید بخاطر این بود که جاده عبور ما در دید دشمن قرار داشت یا دشمن نسبت به آن و تحرکات ما حساس شده بود. در اینجا برادر فرهاد لاهوتی 2  به اتفاق تعدادی رزمنده حضور داشتند. تفقد و لطف او به ما را هرگز فراموش نمی کنم. صدا تیراندازی ها  و انفجارهایی که از دور بگوش می رسید، معلوم می کرد که برادر هایمان در آنطرف شهر ماووت و در خط مقدم به سختی با عراقی ها  در گیر هستند.

ساعتی بعد ما از داخل شهر ماووت عبور کردیم و به بقیه رزمنده هایی که زیر یک پل زیر گذر جاده تجمع کرده بودند، پیوستیم. در اینجا بود که به یکباره چشمم به آقای مهدی خوش سیرت خورد که مابین برادر فرهاد لاهوتی و بردار محمد عبدالله پور3 نشسته بودند. با خودم گفتم : « خدای من ... او !؟» راستش باورم نمی شد که حالا او که « فرمانده تیپ» شده است، باز هم بشود او را در خط مقدم دید! از دیدن او چنان به وجد آمده بودم که بی اختیار و شتابان به سمتش رفتم و در مقابلش دو زانو نشستم. ایشان صمیمانه به من لطف کردند و از اینکه بعد از مجروحیت قبلی دوباره به جبهه آمده بودم ، به ایمانم احسنت گفتندو تشویقم کردند. دقایقی بعد من از حضورشان رخصت طلبیدم و از خدمتشان فاصله گرفتم و به اتفاق یکی از برادران اطلاعات عملیات به آنسوی پل حرکت کردیم. خوب خاطرم است که آقای  مرتضی گرامی بین رزمنده ها بیسکویت توزیع می کرد.

دقایقی بعد به یکباره صدای انفجار مهیبی و متعاقب آن حرکت موج انفجار ناشی از آن به این سمت پل من را متوجه خود کرد. هیجان زده به آن سمت پل دویدم. هرچه به سمت دهانه این پل نزدیکتر می شدم، صحنه های وحشتناک بیشتری را می دیدم.

گفتم« وای خدای من!!»  « یا ابوالفضل!» تعدادی از رزمندگان  شهید و مجروح شده بودند. بعضی ها از شدت درد داشتند ناله می زدند. تعدادی وحشت زده نمی دانستند چه کار کنند. لحظاتی قبل برادر رضا تصمیمی 5 را دیده بودم  که روی کیسه شنی نشسته است  و اکنون همانطوریکه نشسته بود در حال جان دادن است.گفتم: « وای خدای من» « یا امام زمان خودت به داد ما برس» بسوی فرمانده عزیزم دویدم، آقا مهدی همانطور که نشسته بوداز چند ناحیه مورد اصابت ترکش قرار گرفته بود! وسرش به سمت سینه اش و به پایین افتاده بود! معلوم بود بی هوش شده است. به اتفاق چند تن از برادران  ایشان را به قسمت دیگری از پل انتقال دادیم و امدادگران اقدامات درمانی و احیاء را روی ایشان  شروع کردند. در این فاصله من آمدم تا به دیگران کمک کنم. به اتفاق برادر مهدی فتاحی 6 و تنی چند از رزمندگان به کمک برادران لاهوتی و عبدالله پور رفتیم و آنها را به یک آمبولانس رساندیم.

برای لحظه ای به یاد برادر مرتضی گرامی افتادم به سمتی که او را دیده بودم حرکت کردم. باورم نمی شد او در حالیکه جعبه بیسکویت در دستانش قرار داشت نقش زمین شده بود، بغلش نشستم و با دستم بازو او را تکان دادم. گفتم: آقای گرامی ، آقای کرامی. اما او تکان نخورد. فهمیدم که شهید شده است.سرم درد گرفته بود، با انگشتانم دوطرف شقیقه ام را مالیدم. نگاهی به دور و برم کردم. صحنه دلخراش اجساد شهدایی بود که دور و برم ریخته بودند. بلند شدم و استادم.

از زیر پل خارج شدم،  متاسفانه چند دستگاه اتو مبیل نیز بواسطه همین انفجار و انفجارهای بعدی از کار افتاده بودند. لحظاتی بعد دو دستگاه آمبولانس  از راه رسیدند و پر شدند از مجروحان این حادثه. به کمک امدادگران آقای خوش سیرت را به یکی از این آمبولانسها انتقال دادیم. من فکر کردم که نباید از فرمانده ام جدا شوم. از این رو به عنوان آخرین فرد سوار آمبولانس شدم و درش را بستم.

آمبولانس به سمت قرارگاه ما حرکت کرد، اما مسیر جاده بشدت زیر آتش دشمن بود. ترس و هیجان همه را فرا گرفته بود. من  مرتب با صدای بلند آیه وجعلنامن بین ایدیهم... را می خواندم در حالیکه هر از گاهی آمبولانس از شدت امواج انفجار و موج آن و نیز دستپاچکی راننده تکان های شدیدی می خورد به نحوی که گمان می شد هماکنون است که آمبولانس چپ شود یا منفجرگردد. خدا می داند که من نمی دانستم که چرا این راه تمام نمی شد. وقتی به بیمارستان صحرایی رسیدیم آقای خوش سیرت را به اتاق عمل بردند و من با یک تویوتای دیگر به سمت خط مقدم حرکت کردم.

من و سایر رزمندگان خیلی برای شفای او  دعا کردیم آخر او هنوز زنده بود و نفس می کشید.

چند روز بعد که ما به پادگان لشکر در شهر سنندج برگشتیم، با خبر شدیم که ایشان به آرزوی دیرینه خود رسیدند و به دوستان شهید خود پیوستند و با محاسن خضاب شده به خون سرش با مولایش حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) دیدار کردند.

1 چنانکه روایت شده است یاران امام حسین دز شب عاشورا با همدیگر مزاح می کردند، در حالیکه می دانستند فردا شهید می شوند.

2 شهید فرهاد لاهوتی « جانشین گردان حمزه» اهل کومله لنگرود.

3 بردار محمد عبدالله پور « فرمانده وقت گردان حمزه» اهل آستانه اشرفیه.

4 مرتضی گرامی « مسئول تدارکات گردان حمزه» اهل آستانه اشرفیه.

5 شهید رضا تصمیمی از روستای رشت آباد لولمان.

6 شهید مهدی فتاحی «فرمانده گروهان علی اکبر» این شهید در عملیات کربلای 5 که در شلمچه انجام شد ، فرمانده دسته ما بود.» اهل خشکبیجار رشت.

 

اضافه‌ كردن نظر


کد امنيتي
باز خوانی تصویر امنیتی

 
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله
 
پیام امروز یکی از شهدا:

شهيد فرهاد لاهوتي: کسی ما را به جبهه نبرد این ما بودیم که رفتیم ماها هم می توانستیم مانند خیلی های دیگر اهل دنیا باشیم ولی من رفتن سرخ را بهتر از ماندن در ذلت دانستم و چقدر زیباست مرگ در راه خدا. چقدر شیرین است آن لحظه ای که در خون برای رضای او غوطه ور گردم
 
ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله ستاد یادواره شهدای شهر کومله

نگارنامه شهدا

کتاب شهدای کومله

کتاب الکترونیکی شناسنامه

شهدای بخش کومله

آخرین بروزرسانی: 12شهریور1392

پیشنهادهای ما

آمار بازدید سایت


شهید و شهدای شهر کومله

سردار شهید حسین املاکی،مهدی خوش سیرت

سایت لاله ها