از سمت چپ-نفر اول شهید فریدون صیقلی

خاطراتی از همرزم شهید/در سال 58 که استاندار آذربایجان شرقی با بالگرد مربوطه درپادگان اردبیل فرود آمدند و چون هیبت تانک های پارک شده برای خلبانان پرنده تازگی داشت تصمیم براین شد تا با تانک های مذکور عکسی به یادگار و به اتفاق داشته باشیم. با توجه به اینکه پرسنل حاضر در پارک خودرویی حضور پرنده فرودآمده برای پایوران کادر و وظیفه جلب توجه کرده بود و تقریبا در حین خدمت روزانه صورت پذیرفته بود اما شهید همیشه پایدار جاویدالوصف، ملبّس به لباس کار یکسره و مثل همیشه عزم نگهداری وسیله مربوطه که تانک اسکورپیون بود (اسکورپیون به معنای عقرب) یعنی تا زمانی با دشمن درگیر نشده ساکت و آرام است و از خود عکس العملی نشان نمی دهد عین خصیصه عقرب و این تانک مختص یگان های سوارزرهی نزاجا بود که اکنون از رده خارج گردیده اند و ساخت کشور انگلستان می باشند .
آری، آنهمه هیاهوی متشکله هیچگاه در اراده شهید سرافراز، عزیز به دیارباقی شتافته شهید فریدون صیقلی خللی وارد ننمود. ابهت مردانه و قامت رسای مسئولیت پذیرش همه مسائل جانبی را نفی میکرد و وجود با صلابتش بیانگر مسائلی ژرف و خداجویانه بود، نمیتوان القاب و واژه ای برایش برگزید چون قصد و نیت آن شهید بزرگوار فراتر از هر ذهنیت و گمان بود.
واژه شهادت را خدای بزرگ مختص شهیدان واقعی قرار داده و به فرموده رهبر کبیر انقلاب :"شهادت هنر مردان خداست". افراد عامی چون من نوعی بعنوان دوست و همکار با شهید گرانقدر فریدون صیقلی که اکثر اوقات گزینه با هم بودن را انتخاب نموده بودیم از همه چیزغافل بودم و به معنای واقعی " رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند ".(...ادامه مطلب)

از نمازهای خالصانه و بی آلایش و به موقع و روزه داری چهل روزه ی  وی ، تلاش بی وقفه اش در امر حاضر به کاری ادوات متعلقه، انجام کارها چه از نظر امورات محوله شغلی برای بازوان پرتوان و رسا و کف دستان تهی از جیوه  دنیایی اش که همواره پرچین و چروک و مدام ترک خورده به چشم می خورد، همان دستانی را که پیغمبر(ص) بر آن بوسه می زده کاملا در وجودش مشهود بود.
مأموریتی را که به بخشی از پرسنل پادگان اردبیل جهت مقابله با ضد انقلاب غرب کشور اعلام شد تعدادی از همقطاران پس از اعزام به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند از جمله: ستوان دوم وظیفه مهندس شهید محمد علی رضوانی و شهید محمد جواد فیروزی ، شهید غفاری بودند .
شهید رضوانی به تنها کسی که برایش قابل اعتماد بود شهید سرافراز فریدون صیقلی را مورد خطاب و در قطعه کاغذی بخشی از سفارشات شخصی و مراودات یومیه اش را به یــــــل گردان، اگر یل لقبی است برای پسر ام البنین حضرت ابوالفضل(ع) به یقین نعوذ بالله فریدون نیز اگر ملقب به این واژه باشد گزافه گویی نکرده ام چون خیلی از صفات نیکویش مثل : انفاق، گذشت، دستگیری و به یاری مظلوم شتافتن به صفات آن حضرت مزین می شد.
لازم به توضیح است که بعدها مشخص گردید که ورقه مرقوم شده از سوی شهید رضوانی به منزله وصیت نامه در نزد شهید صیقلی بوده، همه این موارد در واقع تلنگری بود که ما اطرافیان در خواب غفلت بودیم.
و یا جالب این که بر مبنای صمیمیت و رفاقت که منجر به رفت وآمد خانوادگی شده بود اگر وعده ای از روز میهمانم می شد چون حقیر با زنده یاد مادرم در شهرستان اردبیل زندگی می کردم خطاب به من که: " فلانی ریتم اقتصادتان را با حضورم در وعده ای از ناهار یا شام به هم زدم................."
و یا خصیصه دیگر آن عزیز که همواره با کمبود نقدینــگی مواجه بود با توجه به این که هردویمان مستمری می گرفتیم بخاطر اینکه او همه دارایی هایش را به دیگران واگذار و انفاق می کرد و اکثراً غذای مفصل و لذیذش بیسکویت پتی بور آن زمان بود.
اگر مولای متقیان نان و خرما تناول می نمودند به یقین آن شهید ریاضت را سرلوحه خویش قرار داده تا درد بینوایان را با این عمل درک کند.
در عکسی که چهره با وقار و متینش با محاسن پرپشت و موی سر زیاد که حقیر نیز افتخار حضور در آن عکس را دارم اختصاص دارد به ایام شهادت برادر بزرگوارش محمد صیقلی که در حین انجام وظیفه خدمت مقدس سربازی بعنوان دیده بان توپخانه یکی از یگان های نزاجا در جنوب کشور بر اثر اصابت ترکش به اندام نازنین و مبارکش جان به جان آفرین تسلیم نمود، در واقع آن عکس بیانگر عمق داغداربودن و عزاداربودن برادرش می باشد.
در نتیجه باید عرض کنم به معنای واقعی رفیق و سنگ صبور شهید بودم ولی در عالم غفلت .
از بذله گویی ها، شوخی های جوانانه و خودمانی مان خوشحال می شد .
دست اندر کاران جبهه و دفاع مقدس مستحضر اند در ازای حداقل 45 روز حضور در جبهه مدتی را به عنوان استراحت(مرخصی) به پرسنل اختصاص پیدا می کرد در حالی که آن شهید مدت مذکور را در معیت قافله سالار جنگ های نامنظم انجام وظیفه می نمود و اکثراً دوربینی به همراه داشت که از صحنه ها و لحظه های کارزار جبهه و جنگ تصویربرداری می کرد. .
اغلب عکسهای به یادگار مانده از جبهه را مرهون انفاق آن شهید می باشم و قطعاتی از این عکسها مزین به قامت و چهره ی با مسمای ایشان می باشند را به یادگار دارم.
جالب و شنیدنی! هیچگاه وجه فیلم-عکس را از کسی درخواست نمی کرد.
فریدون عزیز، پاره تنم؛ توصیفت ستودنی است. مطالب فوق ذره ای از خصوصیات بی مثالت میباشد. چهره پرصلابتت همیشه در قلبم نقش بسته است . قسم به خون پاکت هرگاه تصمیم ملاقات با تو را داشته و دلتنگ تو شده باشم با صلوات و فاتحه ای خواسته ام را اجابت خواهی نمود تا جایی که گرمای نیروبخش صورت و محاسن نورانی ات را با گرمی تنم احساس می کنم.
همرزم ناقابلت سیدجواد فکوری                
روحت شاد و راهت پر رهرو باد